همچنین میتوان وجوه امیدبخش و وحدتآفرین جهاد تبیین را تا همین جای کار در این پروژه تشخیص داد و از قِبَل آن به تقویت مسأله سبک زندگی ایرانی- اسلامی هم رسید. همه اینها درحالی است که عنوان فیلم ممکن است در نظر اول حساسیتزا باشد و دافعه ایجاد کرده و اساسا این پرسش را مطرح کند که مگر میشود با بزرگی چون امامحسین(ع) قهر کرد و از او روی برگرداند؟ آن هم شخصیتی که چراغ هدایت و کشتی نجات است.
مستند با حسین قهرم در همنشینی و گفتوگو با جوانانی که سر زلفی با سالار شهیدان و ائمه گره زده بودند و حالا به دلایلی قهر کردهاند و گلایه دارند، از زاویهای تازه به حب حسین(ع) ورود میکند که از قضا خروجیاش عشق و ارادتی ازلی و ابدی به شهید عاشوراست. با این حال همین طرح مسأله با یک آسیبشناسی و ریشهیابی درباره علل این دلخوریها و گلایهها در بستری جامعهشناختی و روانشناسانه همراه است و پای بحثهایی چون شیوههای درست امر به معروف و نهی از منکر را به عنوان یکی از مصادیق و مفاهیم فرهنگ عاشورایی و مکتب حسینی پیش میکشد. مواردی که در شکل اجرایی نادرست و زننده، اثر سوء و مخربی دارد و برخی جوانان را از دین گریزان و حتی نسبت به ائمه معصومین گلایهمند میکند. این مستند در راستای جهاد تبیین، آمده تا درباره این مسأله مهم باب گفتوگو را باز کند و با پرسش و مطالبهگری جدی از مسئولان و عملکردشان در مواجهه با نسل جوان، قدمی اساسی برای جذب دوباره و آشتی قهرکردهها بردارد. افرادی که در دل آنها هم امامحسین قدرتمندی نهفته است و تنها نیاز به یک توجه و تلنگر دارد، پس هرکه دارد هوس کربُبلا بسما...
عنوان پروژه مستند «با حسین قهرم» هم ممکن است برای عاشقان و محبان امامحسین(ع) دافعهبرانگیز باشد و هم از طرف دیگر برای تماشا کنجکاوی ایجاد میکند تا ببینیم چه کسانی و به چه دلیلی قهرند و اصلا مگر میشود با امامحسین(ع) قهر کرد؟
احتمالا همینطور باشد و با چنین جنبهها و واکنشهایی هم نسبت به این مستند طرف باشیم.
کار از چه زمانی کلید خورد؟
ضبط کار از سال گذشته شروع شد و هنوز ادامه دارد. امیدوارم این گفتوگو کمک کند که ما برای مصاحبه به آدمهای بیشتری دسترسی داشته باشیم.
از ابتدا برای چنین پروژهای طراحی و برنامهریزی هدفمندی داشتید یا تصادفی با یکی از مصاحبه شوندهها برخورد کردید و کار به افراد بعدی کشید؟
این پروژه سیر و روند رشد خودم است. شاید من جزو اولین کسانی بودم که 12،10 سال پیش عکسهای هیاتهای مذهبی و عزاداری را وارد رسانه کردم. هیاتهای آن موقع مثل الان نبود که با کوادکوپتر، کرین و تجهیزات پیشرفته دیگر فیلمبرداری شود. من از کودکی عشق محرم را داشتم و بعدها هم خیلی به هیاتهای معروف برای عکاسی میرفتم. بسیاری از مداحان مشهور امروز در آن سالها خیلی جوان بودند؛ مثل حسین طاهری. آن موقع در هیاتها فقط یک لامپ در وسط حسینیه روشن میکردند و وقتی دوربین عکاسی یا فیلمبرداری را در هیات میدیدند، خیلی ناراحت میشدند. احساس میکردند انتشار عکس از این مراسم اتفاق ناخوشایندی است. بنابراین سؤال این بود که چطور میشود از هیات عکس گرفت و آن را در رسانه منتشر کرد؟ آن هم از عزادارانی که برای سینهزنی، پیراهن خود را درمیآوردند. برای همین من هم بیشتر از حاشیهها و ورودی هیاتها و جزئیات دیگر عکس میگرفتم. موضوع من مداحان نبودند بلکه جمع بزرگ جوان و پرشور برایم اهمیت داشت. عکاسی از هیاتها واقعا ساده نبود و با چالشها و موانع زیادی همراه بود اما حالا دیگر خبری از آن مشکلات نیست و بهراحتی و با بهترین امکانات از هیاتهای عزاداری عکس و فیلم میگیرند و در رسانهها منتشر میکنند. با همه این علاقه به محرم و عاشورا و امامحسین(ع) و عکاسی در هیاتها، یک سال تصمیم گرفتم برای عکاسی به هیات نروم، درعوض در خیابانها گشت زدم و آدمهای مختلف را دیدم. بعد متوجه شدم من از این آدمها با تیپهای مختلف غافل بودم. شاید احساس میکردم امامحسینیها فقط همان آدمهای داخل هیات هستند. تازه دوربینم به سمت مردم و جوانانی چرخیده بود که در دستجات عزاداری شرکت میکردند یا در خیابان نظارهگر مراسم بودند. دیدم اینها هم امامحسینی هستند. اعتراف میکنم ندیدن این آدمها تا قبل از این، از جهل خودم بود. درعینحال حیران بودم که از ظاهر خیلی از آدمها نمیشد پی به اعتقاداتشان برد، ارادت عجیبی در قلب اینهاست.
پس بهجای حضور در هیات و عکاسی از آدمهای آنجا وارد خیابان و یک فاز پژوهشی دیگر شدید.
بله، دقیقا. کمکم به این آدمها نزدیک شدم و با آنها صحبت کردم. میپرسیدم امامحسین(ع) کجای زندگی شماست؟ وقتی شروع به حرفزدن کردند، دیدم چه امامحسین قدرتمندی در دل این جوانان است. چقدر آن چیزی که میگفتند و میشنیدم باورنکردنی بود. در آن لحظات خودم احساس ضعف میکردم و در برابر ارادت این آدمها خجالت میکشیدم. بهجز این ارتباطی که با این جوانها گرفتم، یک بازه زمانی پنجساله و هرسال و هربار حدودا 35 روز به عراق میرفتم تا ماجرای اربعین را پوشش دهم. آنجا با یک جهان عجیبوغریبتر از کشورمان آشنا شدم. با همه ارادتی که به مردم سرزمینمان دارم، این میزان از ارادت عمیق را تابهحال ندیده بودم. من پنج سال را پیاده از بصره تا کربلا رفتم و شهر به شهر و روستا به روستا را گشتم. خیلی هم طول کشید. قصههای مختلفی را آنجا کار کردم و به تصویر کشیدم.
زائران ایرانی را روایت کردید یا عراقیها هم سوژه شما بودند؟
نه، آنجا کاملا روی عراقیها متمرکز شده بودم و موضوع آنها بودند و در 10 قسمت، قصه 10 شخصیت عراقی را روایت کردم. تجربه زیست با این آدمها مرا با عمق غریبتری آشنا کرد. جنس دیگری از ارادت را در عراق تجربه کردم. من در خانهای مهمان یکی از عراقیها بودم. نمیدانم چطور 3 ــ 2 هموطن معتاد هم از آنجا سردرآورده بودند! صاحب این خانه طوری رفتار میکرد که هیچ فرقی میان اینها و من نمیگذاشت. اولش فکر کردم شاید او تابهحال معتاد ندیدهاست که رفتار محترمانهای با آنها دارد. بعد مطمئن شدم او میداند اینها معتادند اما در رفتار و گفتار و خدماتش هیچ تبعیضی قائل نبود و با احترام با همه برخورد میکرد. من آنموقع به این فکر کردم آیا من چنین آدمی هستم یا میتوانم باشم؟ برای آن آدمی که میزبان و پذیرای زوار بود، هیچ فرقی بین مجتبی و دیگران نبود. همین که آنها قدم در مسیر کربلا گذاشته بودند برایش کافی بود.
این خیلی نیازمند یک مرتبه انسانی است که آدم بدون حبوبغض در مقابل همه رفتاری یکسان و محترمانه داشته باشد.
دلم میخواهد صد سال درباره چیزی که میگویید حرف بزنم. رفتاری که از آن مردم میدیدم، عجیبوغریب بود. آدمهایی که ساکن آنجا هستند و در مسیر حرکت زوار زندگی میکنند، چون میدانند شما مسافر کربلا هستید، وظیفه خودشان میدانند همهجوره به شما خدمت کنند، بدون اینکه هیچ سؤالی بپرسند اما بعضا در رفتارهای ما دیده شده حتما آدمی که سمت کربلا میرود را هدایت کنیم و به او توضیح دهیم امامحسین(ع) کیست. درحالیکه خود امامحسین(ع) این آدم را به سمت خودش کشانده و دارد او را میبرد. چه کار به کارش دارید؟ ما فقط باید نوکری این آدم را کنیم. دیدهاید عراقیها در مسیر پیادهروی اربعین اصرار دارند به شما غذا دهند؟ اما دیدم برخی رانندههای ایرانی که این طرف مرز غذا میدهند، میکروفن به دست میگیرند و فقط نصیحت میکنند. آدمهایی که قدم در این مسیر گذاشتند، هدایت شدهاند و نیاز به نصیحت ندارند. تنها لطفی که میتوان در حق این آدمها کرد، خدمت به آنهاست. من آنجا نمکگیر این حال بودم و نمیتوانستم از آنجا دل بکنم. تمام روزها و ماههای سال را تلاش میکردم تا این 30 تا 35 روز را برای رفتن به عراق و اربعین خالی کنم. شاید داشتم آنجا در مواجهه با این ماجراها و آدمها تربیت و بزرگ میشدم. نمیتوانستم اینها را در هیچ دانشگاهی یاد بگیرم. یکی از شخصیتهایی که داشتم از او عکاسی میکردم، به من گفت: «همه میخواهند در معامله سود کنند اما من میخواهم در راه اباعبدا...الحسین(ع) ضرر کنم و خسارت بدهم؛ پول داشته باشم خرج میکنم، نداشته باشم ماشینم را میفروشم، نداشته باشم طلای زن و بچهام را میفروشم، نداشته باشم خانهام را میفروشم. کسی که چنین حرفی میزند، بزرگترین برنده عالم است. من در چنین اتمسفری قدم میزدم و نفس میکشیدم و اینها را میدیدم. بهجز این، یک مسیحی را دیدم که ارادت عجیبی به سیدالشهدا داشت، همینطور کلی داستان غریب دیگر. نمیخواهم وارد فاز اربعین و از بحث پروژه مستند «با حسین قهرم» دور شوم. یکی از خروجیهای آن رفت و آمد به کربلا در مراسم اربعین، تولید محتوا و برگزاری نمایشگاه «چشم ما حیرت» در تهران و مشهد بود که با استقبال خیلی خوبی همراه شد. بعد از آن به این فکر کردم چرا این همه عشق و محبتی که ازسوی زائران ایرانی کربلا در پیادهروی اربعین میبینیم و در گزارشها و مستندهای زیادی هم بازتاب داشته، به لحاظ کمیت و تعداد جمعیت متوقف است و محدود و منحصر به یک حضور سه میلیون و 500 هزار نفره یا کمی بیشتر میشود. برایم مهم شد چرا این عدد تغییر نمیکند. چرا با این همه تولید محتوا از جنس اربعین و عاشورا و کربلا، این عدد رشد نمیکند. این سوال، باعث شد من برگردم سمت باقی جمعیت 80 میلیونی ایران و دنبال این باشم چرا این تعداد به اربعین نمیروند.
یعنی پیشفرض آماری را بر این گذاشتید که به این جمعیت اضافه نمیشود و هر سال با سه میلیون زائر جدید روبهرو نیستیم؟
چرا، اوایل یک میلیون نفر در سال به پیادهروی اربعین میرفتند و بعد شد یک میلیون و 500 هزار نفر و بعد هم به مرور به جمعیتی بالغ بر سه میلیون و 500 هزار نفر رسید اما در این سه چهارسال تقریبا روی همین رقم باقی مانده و بر جمعیت زائران ایرانی افزوده نشدهاست. البته در این میان زائرانی از دنیا رفتهاند و زوار دیگری جایگزین آنها شدهاند اما درمجموع این جمعیت در این چند سال ثابت ماندهاست و مثل اوایل این پدیده، رشد چشمگیری ندارد. هرچند اشاره به این نکات هم ضروری است که عدهای از این جمعیت 80 میلیونی واقعا امکان رفتن به سفر اربعین را ندارند، ازجمله بهدلیل سن و سال و بیماری. عدهای اصلا باوری به این مسیر ندارند که اتفاقا اینها هم محل بحث من هستند. در این تقسیمبندی به عدهای هم رسیدم که نکند اینها با اباعبدا... قهرند. نکند اتفاقی افتاده که اینها با امامحسین(ع) قهر کرده باشند. نکند در رفتارهای ما که ادعای امامحسین(ع) را داریم(یکی از آنها خودم) گفتار و رفتار ناخودآگاهی بروز کرده تا یک نفر بهواسطه این کلام و عمل با اباعبدا... قهر کرده باشد. دراین میان خاطرات خودم را مرور کردم و یادم افتاد یک بار در کودکی و در محلهمان برای محرم ریسه عزاداری میزدیم، وقتی آمدیم برای نصب ریسه در دیوار یک خانه سوراخ ایجاد کنیم، خانم صاحبخانه سرش را از پنجره بیرون آورد و جلوی این کار را گرفت. وقتی دلیلش را پرسیدم، گفت: نمیخواهم. گفتم: حاجخانم! این مربوط به محرم امامحسین(ع)است. گفت چون برای محرم است، نمیخواهم. گفتم چرا. گفت آن روزی که فلان اتفاق برای بچه من افتاد، امامحسین(ع) کجا بود؟ من آن روز خیلی ناراحت شدم، الان دارم فکر میکنم که چقدر امامحسین(ع) برای این خانم جدی بود که از او دلخور و ناراحت است. او دنبال بهانهای بود تا دلخوریاش را ابزار کند. چرا او به سوراخکردن یک دیوار اعتراض میکند؟ چون یک نفر نیست که به حرفش گوش کند و او را با امامحسین(ع) آشتی دهد.
برخلاف خیلی از سوژهها و موضوعات که عشق و ارادت به امامحسین(ع) شکل مستقیم و مرسومی دارد، در این پروژه مستند، از نقطهنظر متفاوت و از منظری وارونه به این عشق و ارادت میرسید.
بله، من این مسیر را طی و با همه سلولهای وجودم آن را احساس کردم و حالا میخواهم از این عشق و علاقه بگویم. دیدم اینجا مقاومت فایده ندارد، اینجا خود رهایی و خود آزادی است و روح آدم پرواز میکند. برای همین رفتم سراغ آدمهایی که هرکدام به دلیلی با امامحسین قهر کردهاند. قهر کردن میدانید یعنی چه؟ یعنی از جایی که امید و توقع داری، ناامید شدهای. شما با چه کسی قهر میکنید؟
با دوست.
آدم با کسی که خیلی دوست است قهر میکند. گاهی در خیابان با غریبهای برخورد ناخوشایندی دارید اما با او قهر نمیکنید بلکه رد میشوید و او را فراموش میکنید. اما گاهی از دوستی کاری سر میزند که از او توقع انجام آن را ندارید. اینجا دلخور میشوید و قهر میکنید. در این پروژه مستند ما سراغ روایت قهر کردن از اباعبدا... میرویم. این قهر دیگر خیلی با قهر یک آدم معمولی فرق میکند. یک وقتی شما کاری را از من توقع دارید اما به دلیل ضعف و نادانی من آن انتظار برآورده نمیشود. اما درمورد امامحسین(ع) شما با رحمت للعالمین، با ابالاحرار و با مهربانترین شخصیت جهان مواجهید که برای اینکه دست یک نفر را بگیرد، با این همه اتفاق روبهرو میشود و خودش، فرزندان، خانواده و عزیزانش به شهادت میرسند. آنها به خاک و خون کشیده شدند تا این وسط یک نفر به خدای متعال وصل شود. ما با چنین شخصیت دوستداشتنیای مواجهیم. پس اگر توقعی از اباعبدا... داریم و برآورده نشده، شاید یک جای کار میلنگد. میشود اباعبدا... که دستگیر همه عالم است، توقع کسی را برآورده نکند؟ یکی از دوستان به من میگفت: «میدانی کشتی نجات یعنی چه؟ یعنی کسانی که دارند غرق میشوند را نجات میدهد وگرنه آنهایی که در ساحل امن هستند که نیازمند نجات نیستند.»
این افراد قهرکرده را از کجا پیدا کردید؟
وقتی این ایده شکل گرفت، در فضای مجازی فراخوان دادم و نوشتم: «بسما... الرحمنالرحیم، با حسین قهرم».
یعنی هشتگ زدید؟
نه، به دلیل نکتهای که اول مصاحبه گفتید، آدم دست و دلش نمیرود این را تبدیل به هشتگ کند و از آن میترسد. گفتم هرکسی چنین تجربیاتی دارد مطرح کند. بعد از آن پیامها شروع شد و آدمهای مختلفی پیدا شدند. کل این پروسه هم کار سختی بود. یک وقتی از آدمها میخواهیم که بیایند و از ارادتشان به اباعبدا... بگویند که خیلی از آدمها به راحتی و با آغوش باز میآیند. اما من باید بگردم این آدمها را پیدا کنم و خودم نزدشان بروم. نمیتوانم به آنها بگویم به استودیو بیایید. اینها آدمهایی هستند که قهر کردهاند.
ضمن اینکه مجابکردن آنها برای حضور جلوی دوربین و گفتن این حرفها خودش پروسهای جداست و کار راحتی نیست.
دقیقا. ممکن است در خلوت راحت باشند چیزی را بگویند اما وقتی بحث دوربین و ثبت این لحظه باشد، کار سخت میشود و داستانی دارد. به هرحال برخی حاضر شدند این کار را انجام دهند و در این مستند از علت قهرشان گفتند. در خلال این مصاحبهها تازه با جهانی مواجه شدم که عمق زیادی دارد. اینکه ما چقدر از این آدمها غافل هستیم. ما خیلی در این کارها ضعیفیم. مثلا به جای اینکه پای صحبت این افراد بنشینیم، آنها را مواخذه میکنیم و میگوییم با امامحسین قهر کردید؟ خجالت نمیکشید؟ حیا نمیکنید؟ تو مثلا مسلمانی؟ تو شیعهای؟ درحالیکه اگر او با کسی که امید داشته، قهر کرده، تو قدمی بردار و آشتیاش بده. رفتارهای اجتماعی برخی افراد و بعضی از مسئولان مختلف کشور به قدری آسیب زده که عدهای با امامشان قهر کردهاند.
درواقع با این مستند، دارید یک جریان آسیبزا را هم ریشهیابی میکنید که برخی جوانان را دینگریز و نسبت به ائمه معصومین هم در موضع قهر و گلایه قرار میدهد.
همینطور است. ناخودآگاه چنین اتفاقی هم میافتد و یک کار جامعهشناسی و روانشناسی صورت میگیرد.
گاهی حتی ممکن است آدمها ناخواسته و بدون اینکه خودشان بخواهند، چنین آسیبی بزنند و باعث این قهرها شده باشند.
کاملا. مثالی درباره مسأله حجاب بزنم؛ در صفحه شخصی خودم در فضای مجازی خانمهایی هستند که اما و اگرهایی درباره حجاب دارند. وقتی با آنها صحبت میکنم و علت آن را میپرسم، متوجه میشوم در دوران دبیرستانشان خانم محجبهای رفتاری زننده با او کرده که الان این شخص از هرچه حجاب است، بیزار شده. یا یک خانم دیگری از شهرستان میگفت من خودم چادری بودم اما گشت ارشاد روبهروی دبیرستانشان برخورد خیلی بدی با بعضی از دختران داشت. همین اتفاق خیلی به او برخورده بود و حالا به خشم و نفرتی در وجودش تبدیل و باعث شدهاست جلوی دوربین من گلایه تندی را نسبت به امامحسین مطرح کند. وقتی من اینها را شنیدم، خیلی تکان خوردم و گفتم چطور یک رفتار زشت و زننده، باعث میشود یک نفر اینقدر پیش برود و دیدگاهش عوض شود. بنابراین نتیجه این رفتارهای فردی، به دین آسیب میرساند. در مرحله اول این کار مشغول ضبط صحبتهای این افراد قهرکرده هستم. گام دوم، نمایش این فیلم برای عدهای از مسئولان کشوری است، به ویژه آن عدهای که در دستگاه محرم، گریبانچاک هستند. میخواهم از آنها بپرسم برنامهشان برای جذب دوباره این جماعت قهرکرده چیست؟ درنهایت با این پروژه مستند میخواهم بگویم ما نسبت به همدیگر توجه داشته باشیم و بفهمیم برخی رفتارهایی که به اسم دین میکنیم، چقدر به جامعه آسیب میزند و چطور برخی آدمها را از اباعبدا... دور میکند. این دوری به منزله دوری از دریای رحمت الهی و محبت کامل است. به منزله دوری از شخصیت عظیمی است که در اوج ایثار و فداکاری برای نجات بشریت قدم برداشتهاست. ما داریم با رفتارهای زشتمان برخی آدمها را از این فضا دور میکنیم و هیچ برنامهای هم برای آنها نداریم.
در تیزر منتشر شده از کار هم یک گستردگی دیدم و سراغ افرادی از شهرهای مختلف رفتهاید.
بله، البته با این گستردگی کار خیلی سخت جلو میرود.
احتمالا همین کار تدوین را هم مشکل میکند.
فعلا باید این تصاویر را ضبط کنم و آن را به یک مرحلهای برسانم تا حرفها تقریبا جامع باشد و از هر قشر و طیفی، نظری در مستند داشته باشیم. بعدا سراغ مرحله دوم، یعنی تدوین این گفتوگوها میروم.
این مستند در کدام رسانه نمایش داده میشود؟
واقعا هنوز به محل نمایش این مستند فکر نکردهام. چون هنوز این پروژه ادامه دارد. برای همین خواهش من از شما این است که منعکس کنید هرکس با وجود عشق و علاقه و ارادت قلبی با امامحسین(ع) قهر است، سری به صفحه من در فضای مجازی بزند تا در این فیلم حضور داشته باشد و با هم گفتوگو کنیم. میخواهم با این مستند راوی قهرکردهها باشم و راهی برای آشتی آنها پیدا کنم.
چشم انتظار لطف اباعبدا...
ایده پروژه مستند «با حسین قهرم» نشان میدهد چقدر هنوز موضوعاتی چون محرم، کربلا و عاشورا و قیام امامحسین(ع) جای کار دارد و میتوان از چه زوایایی عشق و ارادت به اباعبدا... را روایت کرد. آن هم در حالی که باوجود کارهای ارزشمند صورت گرفته، با گلایههایی چون بهره کم از ظرفیت عظیم فرهنگ عاشورایی روبهروییم. مجتبی حیدری درباره این موضوع میگوید: بخش زیادی از این مسأله به خود ما به عنوان مستندساز برمیگردد که از چه زاویهای به ماجرا ورود کنیم و نگاهی تازه داشته باشیم. بعضی اوقات میگویند فلان هنرمند به تکرار افتاده است. در حالی که هنر، توقف ندارد و توقف یعنی خودت داری به مرداب تبدیل میشوی و حرکت نمیکنی. هنرمندی که نسبت به وضع موجودش اعتراضی ندارد و راضی است، دیگر هنرمند نیست. از جایی باید اعتراضی باشد. اگر وضع موجودمان خوب است هم باز باید نگرانش باشیم. این نگرانی و اضطراب است که وجود هنرمند را شکل میدهد، وگرنه دیگر چه فرقی با دیگران دارد. ما بیشتر در تنوع و تعدد سیر میکنیم، مثلا درباره اربعین سالانه فیلمهای مستند زیادی تولید میشود اما اثرش به نسبت تعدد و تنوع آثار چشمگیر نیست و نمیتواند سیل بیشتر جمعیت را به سمت اربعین هدایت کند. این نشان میدهد یک جای کار میلنگد. برای همین احساس کردم اگر به جای رفتن به اربعین اینجا بمانم و پای درددلهای افراد گلایهمند و اهل سؤال بنشینم و با هم روضه امامحسین(ع) بخوانیم و گریه کنیم، بهتر است. اگر من و شما اهل رسانه بتوانیم به لطف اباعبدا... با این پروژه حتی یک نفر را هم به جمع زائران کربلا اضافه و به سمت امامش هدایت کنیم، کار خود را انجام دادهایم.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سیر تا پیاز حواشی کشتی در گفتوگوی اختصاصی «جامجم» با عباس جدیدی مطرح شد
حسن فضلا...، نماینده پارلمان لبنان در گفتوگو با جامجم:
دختر خانواده: اگر مادر نبود، پدرم فرهنگ جولایی نمیشد
درگفتوگو با رئیس دانشکده الهیات دانشگاه الزهرا ابعاد بیانات رهبر انقلاب درخصوص تقلید زنان از مجتهد زن را بررسی کردهایم